...
جمجمک برگ خزون
مادرش زینب خاتون
گیس داره قد کمون
از کمون بلندتره
از شبق مشکی تره
دلکم رو می بره
هاجستم و واجستم
تو حوض نقره جستم
نقره نمک دونم شد
حاج آقا به قربونم شد
دستامونو می بریم بالا
با همدیگه میکنیم دعا
عمر زیاد به ما بده
هم به مامان هم به بابا
خدا که ما رو دوست داره
دعامونو قبول داره
چشم میندازیم به اسمون
میگیم خدای مهربون
غصه رو از مابردار
مامان و بابا رو نگه دار
باد میاد بارون میاد
اب از توی ناودون میاد
یخ می زنه رودخونه ها
سرما میاد تو خونه ها
برف می باره دونه دونه
رو پشت بوم هر خونه
با هم میسازن بچه ها
ادم برفی تو کوچه ها
پرنده ها میرن سفر
میرن به جائی گرمتر
شبا که ما می خوابیم
آقا پلیسه بیداره
ما خواب خوش می بینیم
او دنبال شکاره
آقا پلیسه زرنگه
با دزدا خوب می جنگه
ما پلیسو دوست داریم
بهش احترام میذارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی